روستای نیمه کار آفتاب جنوب آخرین مطالب
نويسندگان عشق یعنی انتظاروانتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی همچو یوسف قعرچاه عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی مستی ودیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق یعنی آب بر آذر زدن عشق یعنی سوزنی آه شبان عشق یعنی معنی رنگین کمان عشق یعنی شاعری دل سوخته عشق یعنی آتشی افروخته عشق یعنی با گلی گفتن سخن عشق یعنی خون لاله بر چمن عشق یعنی شعله بر خرمن زدن عشق یعنی رسم دل بر هم زدن عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یک تبلور یک سرود عشق یعنی یک سلام و یک درود پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 8:1 :: نويسنده : بشیر
*My father came out, and I will take out your father! تاج از فرق فلک برداشتن ، جاودان آن تاج بر سرداشتن : در بهشت آرزو ره یافتن، هر نفس شهدی به ساغر داشتن، روز در انواع نعمت ها و ناز، شب بتی چون ماه در بر داشتن ، صبح از بام جهان چون آفتاب ، روی گیتی را منور داشتن ، شامگه چون ماه رویا آفرین، ناز بر افلاک اختر داشتن، چون صبا در مزرع سبز فلک، بال در بال کبوتر داشتن، حشمت و جاه سلیمانی یافتن، شوکت و فر سکندر داشتن ، تا ابد در اوج قدرت زیستن، ملک هستی را مسخر داشتن، برتو ارزانی که ما را خوش تر است : لذت یک لحظه "مادر" داشتن ! پيوندها
|
|||
![]() |